دلتنگ حرم

  • خانه 
  • صبح مهربان شب جمعه در فراق مادرم عاشقانه ای برای حضرت معشوق  جانان مندل شیدا 

جانان من

13 مهر 1403 توسط دلتنگ حرم

​خواستم از تو بگویم زبانم از شدت مهربانی‌ات به لکنت افتاد…

خواستم برایت شعری از جنس نور بسرایم قلمم خجالت زده‌ی الطاف کریمانه‌ات شد…

خواستم دل آتش گرفته‌ام را به جذبه نگاه جذابت بسپارم که دریافتم از آن دل خاکستری بیش برجا نمانده… 

خواستم درد فراقت را به تصویر کشم و از غم هجرانت هجاهجا گریه سر دهم که ناگاه نگریستم و خویشتن خویش را در آغوش مهربانت یافتم…

و اینک در پی هجرانی سخت و نافرجام، سر سپردم بر قدم‌های نورانی‌ات ای حضرت عشق…

هر چه بیشتر در مسیر تو گام برداشتم، بیشتر در دریای بی‌کران عشقت غرق شدم. هر نگاه و لبخندت، مرهمی بود بر زخم‌های کهنه دلم.

حال، در این سرسپردگی و عشق، آرامش را یافته‌ام، زیرا دانستم که در آغوش مهربان تو، هر سختی و تلخی، شیرین می‌گردد.

تو ای جانان، مقصد نهایی سفرهای دلتنگی و آرزوی منی، و من، همچون پروانه‌ای شیدا، گرد شعله وجودت می‌گردم.

در پرتو محبت تو، تمام دردهایم رنگ باخته و جایی برای غم باقی نمی‌ماند.

ای حضرت عشق، تو نجات‌بخش و امید قلب خسته‌ام هستی مرا دریاب…

 

#دلتنگ_حرم

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

دلتنگ حرم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس